سه شنبه 16 بهمن 1397
نویسنده: سهیل صادقی
((در حالی که در دنیای امروز ، پرورش تعلیم و تربیت ، مانند آموختن درست رانندگی و رعایت قوانین و مقررات است و پدر و مادر نقش پلیس و دادگاه و زندان را ندارند و نباید ایفاء کنند.)) اما به دلیل برداشت های فلسفی ، زمینه ی ذهنی بسیاری از مردم چنین است که انسان موجودی بد ، گناهکار محکوم و ملعون ، پست و کثیف و چه بسا فرصت طلب و فرصت جوست و در حد و مرزی است که متاسفانه غالب اوقات ، فرافکنی ِ حال و احساس خودمان است به کودکان.
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر ، در معرض این خطر هستیم ، به جای این که فرزند خودمان را خوب ، پاک و دارای وجدان بدانیم ؛ به این معنا که در وجودش شمعی را روشن ببینیم که نه تنها درون او را روشن می کند بلکه روشنایی بخش بیرون نیز میشود ؛ او را با آتشی همراه ببینیم که وجود خودش را می سوزاند و احتمالا دیگران را هم خواهد سوزاند. در حالی که قرار است فرزندمان را دارای وجدانی بدانیم که ترازویی در اختیار دارد ، اما نه با چشم بسته بلکه با چشم باز ؛ نه شمشیری به دست بلکه دستی به جهت مهربانی و محبت .
اگر چنین بیندیشیم ، او را عادل و منصف می بینیم و می دانیم و معلوم است که نحوه ی برخورد ما با او متفاوت خواهد بود. درست است که کودک دارای کنجکاوی اس ؛ درست است که نادان ، ناتوان و نیازمند است ، اما این مطلب بسیار متفاوت است که من و شما او را بد و یا گناهکار بدانیم. به علاوه بر فرض که چنین باشد! ، (( تمام مطالعات علمی ، نشان می دهد که کودک را از کار بد نمیتوان بازداشت و یا هیچ انسانی را نمیشود از کار بد بازداشت)). برفرض که شما در این کار توفیق پیدا کنید و بگویید که من راه هایی دارم که فرزندم را از کار بد باز می دارم. پیامی که برای شما دارم این است که متاسفانه چنین فرزندی را بی کاره و هیچ کاره می کنید.
به یاد داشته باشیم :
از کار بد بازداشتن کودک ، مساوی است با انجام ندادن هیچ کاری و در چنین
شرایطی است که ظاهرا شما موفق شده اید ولی واقعا نشده اید. به علاوه می
دانید که کودکی که فقط از کار بد بازداشته شود ، پنهان کار ، دروغگو ،
متظاهر ، چاپلوس ، لجباز ، کینه توز ، خودآزار و دگر آزار می شود. حال آن
که آموختن خوبی و آموختن دوستی و درستی بدون تردید وظیفه ی پدر و مادر و
کار ساده ای است.
بنابراین وظیفه پدر و مادر آموختن است. آموختنی که همراه با فعالیت است و با فعالیت است که آفریدن و رشد و تکامل ممکن میشود . به همین علت در دنیای امروز ، والدین ، معلمند ، مربیند ، پرستارند ، پزشکند ، مددکارند ، همکارند و دوست فرزند خودشان.
وظیفه ی پدر و مادر کاشتن درخت دانایی ، درستی و دوستی در وجود فرزندانشان است ، تا کندن علف های هرز . ما در دنیای امروز باید زندگی فرزندان و عزیزانمان را آنقدر با کار خوب ، پُرِ پر کنیم که وقت برای کار بد و یا فکرِ بد و یا به زبان درست ، فعالیتِ ذهنیِ بد را نداشته باشند.
بنابراین دگرگونی ای که در دنیای امروز به وجود آمده است ، تغییری است که به ما این پیام را می دهد که به عنوان پدر و مادر ، قرار است که آموزش دهیم نه این که فقط فرزندمان را از کار بد باز بداریم و شعاری که باید پشت سر آن شعور باشد ، این است که :
می دانیم ، متاسفانه بیشتر انحرافات و گرفتاری های کودکان در وقت بیکاری و فرصت تعطیل تابستان است. زیرا کاری به جهت انجام دادن دارند . بنابراین وظیفه ی پدر و مادر ، پر کردن تمام وقت دوران بیداری ، فرزندانشان با کار خوب است نه کوشش برای یافتن کار بد و اشتباه و اشکال. متاسفانه در محیط آموزشی نیز همچنان چنین است.
آن زمان که شما پانصد کلمه می نویسید که دوتای آن غلط است ؛ گفته نمیشود چهارصد و نود و هشت درست ، بلکه گفته میشود دو غلط . از همین جاست و با این پیام است که بیشتر ما بسیار زود به این نتیجه میرسیم که من نادانم ، ناتوانم ، اشکال عمیق واساسی دارم. بنابراین بهتر است که از آموزش یا یادگرفتن در هر زمینه ای ، خودم را دور نگه دارم.